جدول جو
جدول جو

معنی طین شاموس - جستجوی لغت در جدول جو

طین شاموس
(نِ)
استاد احمد فرج اندر کتاب خویش میگوید: طین شاموس طلق است و خواجه ابوعلی سینا رحمه اﷲ میگوید: همانا که او طلق نیست و بزبان یونان طین شاموس را نامیست که ترجمه آن کوکب الارض است و بیشتری اهل روزگار خاصه اهل صنعت کوکب الارض طلق را شناسند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). آن را طین شامس و کوکب ساموس نیز خوانند. بهترین آن بود که سفید و سبک بود و بغایت بزبان چسبد مانند دلق و چون در آب نهند زود حل شود. از بلاد یونان و جزیره قبرس خیزد و وی خشک تر از طین مختوم بود. وی را غسل حاجت نیست و در بستن خون قائم مقام طین مختوم بود و بر ورم ثدیین طلا کردن نافع بود و ساکن گرداند. در ابتداء نقرس طلا کردن سود دهد و در نفث دم و درمداوای قرحۀ امعا پیش از آن که متعفن شود حقنه کنند به ماءالعسل بعد از آنکه به نمک آب پس به آب لسان الحمل حقنه کردن سودمند بود و اگر با سرکۀ ممزوج به آب بیاشامند نافع بود جهت ورمهای گرم خاصه چون بر آن عضو رطوبت زیاده بود و سست باشد مانند ثدیین و خصیتین و مجموع گوشتها که معروف به غدد بود و قطع نزف دم و طمث دائم بکند چون با گلنار بری بخورند، چون به آب و روغن گل بمالند خصیتین و ثدیین که در آن ورمی گرم بود ورم آن ساکن گرداند و قطع عرق بکند و چون با شراب بیاشامند گزندگی جانوران و ادویۀ کشنده را مفید بود. (اختیارات بدیعی). به واو و بی واو و کوکب الارض نیز گویند. قسمی از آن سفید و ناصاف و باصفایح و شبیه به حجرالمسن و با اندک براقی میباشد و قسمی بسیار سفید و رقیق و سبک و بر زبان می چسبد و هر دو قسم در آب رود حل میشوند. و از بلاد قبرس و صقالبه آرند. در طبع و فعل قریب به گل مختوم و یک مثقال مغسول او با مثل آن گلنار قاطع حیض دائم و عرق و با شراب بجهت سموم حاره و با ادویۀ مناسبه جهت نفث الدم و سیلان خون جمیع اعضاء و حقنۀ او با آب و روغن گل جهت اورام حاره و نقرس حار مفید است. (تحفۀ حکیم مؤمن). طین شاموس و تحذف الواو و یقال کوکب الارض. صفائح تحکی المسن و منه دقیق ابیض و کله سریعالانحلال فی الماء. و هذا الطین یجلب من اواخر قبرس و یقال انه یوجد بصقلیه و هو بارد یابس فی الثانیه یقاوم السموم کلها و ینفع من الاستطلاق و الزحیر و قروح المعاء و حراره الکبد و الدم حیث کان شرباً و الاورام و الترهل ضماداً و کذا للنقرس الحار. (تذکرۀ ضریر انطاکی ص 239). کوکب الارض. کوکب شاموس. گلی است که از جزیره ساموس آرند سپید و در آن لزوجتی است
لغت نامه دهخدا